امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

اتفاقی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

وابسته به اتفاق

فونتیک فارسی

ettefaaghi
صفت
accidental, contingent, incidental, adventitious, chance, haphazard, fortuitous, circumstantial, serendipitous

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

- پیامد اتفاقی

- a contingent result

- هزینه‌های اتفاقی

- incidental expenses

- آن جنایت اتفاقی نبود؛ عمدی بود.

- That crime was not accidental; it was premeditated.
به طور اتفاقی، به طور ناگهانی

فونتیک فارسی

ettefaaghi
قید
accidentally, haphazardly, incidentally, fortuitously, by chance

- هنگام راه رفتن در پارک اتفاقی ساق پایش به میز خورد.

- He accidentally shinned the table while walking in the dark.

- او اتفاقی دسته‌ی بازی را انداخت و آن را شکست.

- She accidentally dropped the joypad and it broke.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت اتفاقی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «اتفاقی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/اتفاقی

لغات نزدیک اتفاقی

پیشنهاد بهبود معانی