امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

اصول به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اصل‌ها، بنیادها

فونتیک فارسی

osool
اسم جمع
principles, doctrines, fundamentals, rules, essentials, basics, rudiments, basic rules or regulations, nitty-gritty, ABC, ground rules

- او کوشید اصول مذهب را به آن‌ها القا کند.

- He tried to instill the principles of religion into them.

- اصول حسابداری

- the principles of accounting
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد اصول

ارجاع به لغت اصول

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «اصول» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/اصول

لغات نزدیک اصول

پیشنهاد بهبود معانی