امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

بالش به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

بالشت، متکا

فونتیک فارسی

baalesh
اسم
pillow, bolster, cushion

- پرستار زیر شانه‌ی مصدومش بالش قرار داد.

- The nurse cushioned his injured shoulder.

- روی بالش لم داده بود و کتاب می‌خواند.

- He was reclining on a pillow and reading a book.

- بالش نرم

- a soft pillow
رشد، نمو

فونتیک فارسی

baalesh
اسم
growth

- بالش آرام

- slow growth

- بالش گیاه

- the plant's growth
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بالش

ارجاع به لغت بالش

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بالش» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بالش

لغات نزدیک بالش

پیشنهاد بهبود معانی