امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

برنامه‌ریزی کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

برنامه‌ی کاری را تهیه کردن

فونتیک فارسی

barnaamerizi kardan
فعل متعدی
to plan, to program, to design, to schedule, to project

- آن‌ها برنامه‌ریزی می‌کنند که ماه آینده به تعطیلات بروند.

- They plan to go on a vacation next month.

- تهاجم آلمان به فرانسه دقیقاً برنامه‌ریزی‌شده بود.

- The German invasion of France had been carefully planned.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت برنامه‌ریزی کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «برنامه‌ریزی کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/برنامه‌ریزی کردن

لغات نزدیک برنامه‌ریزی کردن

پیشنهاد بهبود معانی