امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

بسته به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

بقچه، کیسه، پاکت

فونتیک فارسی

baste
اسم
pack, package, bale, parcel, carton, bundle

- بسته از دستش لغزید و تلپی افتاد.

- The package slipped from his hand and fell with a bump.

- یک بسته کتاب

- a bundle of books

- چای را از بسته درآورد و در قوطی ریخت.

- She took the tea out of the package and put it in a can.
مسدود، محصور، جلوگیری‌شده

فونتیک فارسی

baste
صفت
closed, stopped, barred, leashed, unopened, tethered, shut, clogged, blocked, fastened, dammed

- چون جاده بسته بود مجبور شدیم از راه دیگری برویم.

- Since the road was closed we had to take an alternative route.

- فکر بسته، مغز متحجر

- a closed mind

- دروازه‌ی بسته

- a closed gate

- نظام اقتصادی بسته

- a closed economic system
ماسیده، یخ‌زده

فونتیک فارسی

baste
صفت
hardened, frozen, congealed

- چربی به‌صورت لایه‌ای روی سوپ بسته بود.

- The fat had congealed into a layer on top of the bowl of soup.

- گچ بسته

- hardened plaster
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بسته

ارجاع به لغت بسته

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بسته» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بسته

لغات نزدیک بسته

پیشنهاد بهبود معانی