امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

بی‌حال به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

فونتیک فارسی

bihaal
dull, feeble, flabby, groggy, inert, lackadaisical, laggard, langourous, languid, lifeless, limp, low, lymphatic, meek, otiose, sluggish, spiritless, supine, wan
رنگ یا صدا یا احساس و غیره
faint
عامیانه washed-out
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بی‌حال

ارجاع به لغت بی‌حال

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بی‌حال» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بی‌حال

لغات نزدیک بی‌حال

پیشنهاد بهبود معانی