امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

تار کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

تیره کردن

فونتیک فارسی

taar kardan
فعل متعدی
to dim, to darken, to make opaque, to make somber or murky, to make obscure or fuzzy

- ابرهای طوفانی آسمان را تار کردند.

- The storm clouds began to darken the sky.

- هنرمند از سیاه‌قلم برای تار کردن سایه‌های نقاشی‌اش استفاده کرد.

- The artist used charcoal to darken the shadows in the painting.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت تار کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تار کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تار کردن

لغات نزدیک تار کردن

پیشنهاد بهبود معانی