امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

تام به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

تمام، کامل

فونتیک فارسی

taam
صفت
complete, full, entire, absolute, plenary, plenipotentiary, all, total, integral

- زندگی در شهرستان‌ رئیس خانواده را دارای اختیارات تام می‌کرد.

- Provincial life invested absolute power in the head of the family.

- عدد تام، عدد کامل

- perfect number

- به او اختیار تام داده شده است که به موضوع رسیدگی کند.

- She has been given full power to deal with the situation.

- اختیار تام

- total authority
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تام

ارجاع به لغت تام

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تام» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تام

لغات نزدیک تام

پیشنهاد بهبود معانی