امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    تخت به انگلیسی

    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    فونتیک فارسی

    takht
    [n.] throne, elevated seal, couch, [shoe] sole, flat, even, level
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد تخت

    1. صفت
    2. اریکه، اورنگ، پات، پیشگاه، سریر، عرش، کرسی، مسند
    3. تختگاه، سلطنت‌گاه، مرکزحکومت، مقر شاه
    4. صاف، مستوی، مسطح، هموار
    5. کف کفش قسمت‌زیرین کفش
    6. تخت‌خواب
    7. اسوده، راحت

    ارجاع به لغت تخت

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «تخت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تخت

    لغات نزدیک تخت

    پیشنهاد بهبود معانی