امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

ترک به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

شکاف باریک

فونتیک فارسی

tarak
اسم
crevice, crack, flaw, rift, break, cleft, fission, split, fissure, leak, cleavage, chink

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

- ترک در لوله

- a break in the pipe

- ترک یا شقاق مقعد

- anal fissure
رهاسازی

فونتیک فارسی

tarak
اسم
abandonment, renunciation, breakaway, break, desertion, dereliction, defection, desistance, forsaking, giving up, leaving, renouncement, relinquishment, quitting

- ترک عادت مشکل است.

- It is difficult to break a habit.

- او از پیشنهاد ترک سیگار رنجیده شد.

- He bridled at the suggestion of quitting smoking.
پشت وسیه‌ی نقلیه

فونتیک فارسی

tark
اسم
back, back seat, pillion, rear saddle

- ترک دوچرخه برای راحتی در هنگام سواری طولانی طراحی شده است.

- The bike's rear saddle is designed for comfort during long rides.

- او همیشه ترجیح می‌دهد در رانندگی‌های طولانی در ترک بنشیند.

- She always prefers to sit in the back seat during long drives.
بخش‌های به‌هم دوخته‌شده‌ی پایین لباس

فونتیک فارسی

tark
اسم
portion, patch

- او یک ترک توری را برای لبه انتخاب کرد تا زیبایی را به طرح اضافه کند.

- She chose a lace portion for the hem to add elegance to the design.

- ترک لباس

- the patch of the dress
اهل کشورها یا نواحی ترک‌زبان

فونتیک فارسی

tork
اسم خاص صفت
Turk, Turkish, Turkic

- او یک ترک ساکن فلسطین بود.

- He was a Turk living in Palestine.

- آن‌ها اولین تیم ترک بودند که در رقابت‌های جام حذفی قهرمان شدند.

- They were the first Turkish team to win a major cup competition.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ترک

ارجاع به لغت ترک

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ترک» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ترک

پیشنهاد بهبود معانی