امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

خنثی کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

بی‌اثر کردن

فونتیک فارسی

khonsaa kardan
فعل متعدی
to neutralize, to frustrate, to counter, to annul, to undo, to negate, to foil, to cancel, to balk, to nullify, to offset, to counteract, to thwart, to stymie, to compensate, to stonewall, to stultify

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

- این دانشمند از باز برای خنثی کردن محلول اسیدی استفاده کرد.

- The scientist used a base to neutralize the acidic solution.

- او از قدرت اجرایی گسترده ی خود برای خنثی کردن تصمیمات فرمانداری‌های محلی استفاده کرد.

- He used his broad executive powers to nullify decisions by local governments.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت خنثی کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خنثی کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خنثی کردن

لغات نزدیک خنثی کردن

پیشنهاد بهبود معانی