امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

خونریزی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

جریان یافتن خون به بیرون از رگ

فونتیک فارسی

khoonrizi
اسم
hemorrhage, bleeding

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- زنش را که مشکل خونریزی داشت، نزد دکتر برد.

- He took his wife, who had a bleeding problem, to the doctor.

- دکتر زخم را سوزاند و خونریزی آن بند آمد.

- The doctor cauterized the wound and the bleeding stopped.
کشتار

فونتیک فارسی

khoonrizi
اسم
slaughter, blood, bloodshed, blood bath, bloodletting, carnage, mass murder, massacre

- آن رویدادها در پس‌زمینه‌ای از جنگ و خونریزی به وقوع پیوست.

- Those events took place against a backdrop of war and bloodshed.

- منظره‌ای از خونریزی و مرگ در نظرم ظاهر شد.

- A scene of bloodshed and death appeared before my eyes.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت خونریزی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خونریزی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خونریزی

لغات نزدیک خونریزی

پیشنهاد بهبود معانی