تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- بچهها برای تاب در زمین بازی داو میگرفتند.
- داو توست که چرخ را بچرخانی.
- او داو کمی برای مسابقهی اسبدوانی گذاشت.
- بازیکن پوکر با دقت داو بعدیاش را حساب کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «داو» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/داو