امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

زحمت دادن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسباب دردسر شدن

فونتیک فارسی

zahmat daadan
فعل متعدی
to trouble, to cause trouble, to incommode, to bother, to cause inconvenience, to discomfort, to distress, to discomfit

- خیلی به شما زحمت دادیم.

- We gave you a lot of trouble.

- این صندلی ناراحت خیلی مرا زحمت می‌دهد.

- This uncomfortable chair bothers me a lot.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت زحمت دادن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «زحمت دادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/زحمت دادن

لغات نزدیک زحمت دادن

پیشنهاد بهبود معانی