سرخوش به انگلیسی
آخرین به‌روزرسانی:
معنی و نمونه‌جمله‌ها
سرحال، خوشحال
فونتیک فارسی
sarkhosh
صفت
sprightly, perky, jocund, lighthearted, ebullient, euphoric
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- ورزشکار جوان و سرخوش به راحتی از رقبایش پیشی گرفت.
- The sprightly young athlete easily outran his competitors.
- دانش‌آموز سرخوش مشتاقانه دستش را بالا برد تا سوال معلم را پاسخ دهد.
- The perky student eagerly raised her hand to answer the teacher's question.
مترادف و متضاد سرخوش
- تردماغ، خوشحال ≠ خمار
- سردماغ، سرزنده
- بانشاط، شاد
- سرمست، شنگول، لول، مخمور، مست، مسرور، ملنگ، نشئه
ارجاع به لغت سرخوش
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «سرخوش» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سرخوش
لغات نزدیک سرخوش
- - سرخورده شدن
- - سرخورده کردن
- - سرخوش
- - سرخوش کردن
- - سرخوشی