امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

سرپا به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

ایستاده

فونتیک فارسی

sarpaa
صفت
standing, able to work, working, running, holding office

- زن سرپا بعد از یک روز طولانی در دفتر، خسته شده بود.

- The working woman was exhausted after a long day at the office.

- او نود سال دارد ولی هنوز سرپاست.

- He is ninety years old but he is still moving around.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سرپا

ارجاع به لغت سرپا

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سرپا» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سرپا

لغات نزدیک سرپا

پیشنهاد بهبود معانی