امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

سرکش به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

یاغی، عصیانگر

فونتیک فارسی

sarkesh
صفت
refractory, unruly, rebellious, recalcitrant, turbulent, insurgent, obstinate, intractable, insubordinate, mutinous, untamed, forward, unbowed, gamy, tearaway, ungovernable, wanton, rambunctious, vicious, wayward, mulish, unbroken, disobedient, stroppy, unyielding, stubborn, oblique

- دوشیدن شیر آن گاو سرکش دشوار بود.

- The gamy cow was hard to milk.

- بر امیال سرکش خود چیره شدن

- to subdue one's unruly desires
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سرکش

ارجاع به لغت سرکش

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سرکش» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سرکش

لغات نزدیک سرکش

پیشنهاد بهبود معانی