امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

شرکت کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

سهیم شدن، جز گروهی شدن

فونتیک فارسی

sherkat kardan
فعل لازم
to participate, to share, to take part (in), to partake, to attain, to join, to attend

- او در مسابقه شرکت نکرد.

- He did not take part in the competition.

- من هم در آن جلسه شرکت خواهم کرد.

- I, too, will attend that meeting.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت شرکت کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «شرکت کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/شرکت کردن

پیشنهاد بهبود معانی