امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

شعور به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

آگاهی، ادراک

فونتیک فارسی

sho'oor
اسم
common sense, consciousness, instinct, sense, reason, sanity

- ذره‌ای شعور

- a grain of sense

- شعور پیدا کردن

- to come to one's senses

- یک ذره شعور

- a dram of common sense
عقل

فونتیک فارسی

sho'oor
اسم
intelligence, understanding

- او آن را نوعی اهانت به عقل و شعور خود تلقی می‌کند.

- He considers it an insult to his intelligence.

- شعورش به او کمک کرد مسئله‌ی ریاضی پیچیده را حل کند.

- His intelligence helped him solve the complex math problem.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد شعور

ارجاع به لغت شعور

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «شعور» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/شعور

لغات نزدیک شعور

پیشنهاد بهبود معانی