امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

غم به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

غصه، حزن، اندوه

فونتیک فارسی

gham
اسم
sorrow, depression, distress, misery, unhappiness, grief, the blues, sadness, heartache, mope, worry, anguish, woe, affliction, gloom, melancholy, dejection, desolation, bereavement, despondency

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- شادی نقطه‌ی مقابل غم است.

- Joy is the antithesis of sorrow.

- غم او از رفتارش پیدا بود.

- His sorrow was apparent in everything he did.

- بی‌حس و حال در اثر غم

- benumbed by grief

- پس از مرگ والدینمان، غم مشترک ما را به هم نزدیک‌تر کرد.

- After the death of our parents, common grief has bound us closer together.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد غم

ارجاع به لغت غم

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «غم» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/غم

لغات نزدیک غم

پیشنهاد بهبود معانی