امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

فسرده به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

افسرده

فونتیک فارسی

fesorde
صفت
wilted, lethargic, withered, congealed

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- هوای گرم همه را فسرده کرد.

- The hot weather made everyone feel lethargic.

- نمی‌توانستم روی کارم تمرکز کنم چون احساس می‌کردم فسرده و خسته‌ام.

- I couldn't concentrate on my work because I was feeling lethargic and tired.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت فسرده

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «فسرده» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/فسرده

لغات نزدیک فسرده

پیشنهاد بهبود معانی