امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

فشرده به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

متراکم

فونتیک فارسی

feshorde
صفت
pressed, condensed, compressed, squeezed, pushed, tight, dense, shoved, concentrated, compacted, rammed

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- پنبه‌ی فشرده

- compressed cotton

- چوب فشرده محکم‌تر است.

- Pressed wood is stronger.
مختصر

فونتیک فارسی

feshorde
صفت
concise, compact, summary, abridged, intensive

- لوح فشرده معجزه‌ی تکنولوژی مدرن است.

- The compact disc is a miracle of modern technology.

- کلاس‌های فشرده‌ی فرانسوی

- intensive French courses
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد فشرده

ارجاع به لغت فشرده

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «فشرده» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/فشرده

پیشنهاد بهبود معانی