امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

مجرد به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

تنها

فونتیک فارسی

mojarrad
صفت
single, unbound, alone, sole

- نماینده‌ی مجرد

- sole representative

- الکترون‌های مجرد

- unbound electrons
بی‌همسر

فونتیک فارسی

mojarrad
صفت
single, unattached, bachelor, maiden, celibate, unmarried

- کسانی که کشیش کاتولیک می‌شوند باید مجرد بمانند.

- Those who become Catholic priests must remain celibate.

- تا آخر عمر مجرد باقی ماند.

- She remained a maiden for the rest of her life.

- زری تصمیم گرفت تا آخر عمر مجرد بماند.

- Zari decided to stay single for the rest of her life.
آنچه منزه از ماده باشد

فونتیک فارسی

mojarrad
صفت
immaterial, abstract, incorporeal, metaphysical

- به مجرد اینکه دیدم لازم است، آمدم.

- I came instantly when I saw the need.

- به مجرد اینکه پول کافی جمع کردند تصمیم گرفتند به سفر بروند.

- As soon as they amassed enough money, they decided to take a trip.

- به مجرد اینکه کارت تمام شد برگرد.

- Return immediately when you are done.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مجرد

ارجاع به لغت مجرد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مجرد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مجرد

لغات نزدیک مجرد

پیشنهاد بهبود معانی