امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

مشترک به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

دارای شریک، متعلق به چند نفر

فونتیک فارسی

moshtarak
صفت
common, joint, collaborative, collective, mutual, communal, concerted

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- هر دوی ما نسبت به کمونیسم احساس بیزاری مشترک داشتیم.

- We both shared a common antipathy to communism.

- پس از مرگ والدینمان، غم مشترک ما را به هم نزدیک‌تر کرد.

- After the death of our parents, common grief has bound us closer together.
حقوق concurrent
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت مشترک

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مشترک» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مشترک

لغات نزدیک مشترک

پیشنهاد بهبود معانی