معنی مصطفی به انگلیسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

نام مرد

فونتیک فارسی

mostafaa

اسم خاص

masculine proper noun, Mostafaa

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- طنین صدای مصطفی بنان

- the resonance of Mostafa Banan's voice

- مصطفی را اتفاقی در سینما دیدم.

- I met Mostafaa by accident in the cinema.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مصطفی

برگزیده، منتخب

ارجاع به لغت مصطفی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «مصطفی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مصطفی

لغات نزدیک مصطفی

- مصطبه
- مصطفوی
- مصطفی
- مصطکی
- مصطلح

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی