معنی ناخوشایند به انگلیسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

معنی‌ها

فونتیک فارسی

naakhoshaayand

awkward, bad, beastly, disagreeable, distasteful, filthy, forbidding, gamy, grating, harsh, ill-favored, impossible, invidious, loud, ugly, mean, nasty, noxious, objectionable, obnoxious, offensive, pestilent, rebarbative, repellent, rotten, seamy, sour, undesirable, ungracious, atrocious, unenviable

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

بسیار

horrid

عامیانه dumpy, foul, frightful, pesky, varment, varmint, grungy, icky, stinking, snotty, tripe

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ناخوشایند

تلخ، ثقیل، ناپسند، نادلپذیر، ناگوار، نامطبوع، نامطلوب، ناهماهنگ ≠ خوشایند

ارجاع به لغت ناخوشایند

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «ناخوشایند» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ناخوشایند

لغات نزدیک ناخوشایند

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی