امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

نیمکت به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

نوعی صندلی دراز که چند نفر می‌توانند رو یآن بنشینند

فونتیک فارسی

nimkat
اسم
bench, settee, pew

- زنی جوان با سیمایی درهم، تنها روی نیمکت نشسته بود.

- A young woman, of a sullen aspect, was sitting alone on the bench.

- کتاب فیزیک خود را روی نیمکت گذاشت.

- She left her physics on the bench.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت نیمکت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «نیمکت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/نیمکت

پیشنهاد بهبود معانی