تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- هدیهی عروسی
- از سفر که آمدی، هدیهای هم آوردی؟
- هدیه آوردن
- هدیه دادن، هدیه کردن
- او خانهی خود را به یتیمخانه هدیه کرد.
- هدیه گرفتن
- در مراسم بازنشستگیاش ساعت طلا هدیه گرفت.
- معلم نباید از شاگردانش هدیه قبول کند.
- هدیه برای قدردانی از خدماتش بود.
- رشوه گرفتن قدغن است؛ ولی آنها آن را «هدیه» مینامند و بدین وسیله قانون را زیر پا میگذارند.
- او با زور و اصرار به دخترها هدیه میدهد.
- او یک چک یک میلیون دلاری به صلیب سرخ هدیه کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «هدیه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/هدیه