امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

پر زحمت به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

سخت، دشوار

فونتیک فارسی

por zahmat
صفت
difficult, labored, laborious, onerous, painful, sweaty, demanding, thorny, toilsome, troublesome, vexatious

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

- حرکات پر زحمت ورزش‌کار مصدوم نشان از مبارزه‌ی او داشت.

- The labored movements of the injured athlete showed his struggle.

- کار پر زحمت نیازمند ساعت‌ها تمرکز بود.

- The difficult task required hours of concentration.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت پر زحمت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پر زحمت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/پر زحمت

لغات نزدیک پر زحمت

پیشنهاد بهبود معانی