امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

کاردار به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

مامور سیاسی دولت نزد دولت دیگر

فونتیک فارسی

kaardaar
اسم
charge d'affairs, envoy, minister, (temporary) ambassador

- کاردار به جلسه‌ی دیپلماتیک رسید.

- The envoy arrived at the diplomatic meeting.

- وظیفه‌ی کاردار برقرار کردن روابط دیپلماتیک قوی بین دو کشور بود.

- The envoy's role was to establish strong diplomatic relations between the two nations.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت کاردار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کاردار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کاردار

پیشنهاد بهبود معانی