کارفرما به انگلیسی
آخرین به‌روزرسانی:
معنی و نمونه‌جمله‌ها
کسی که کارگر استخدام می‌کند
فونتیک فارسی
kaarfarmaa
اسم
employer, manager, management, boss, master, manageress, entrepreneur
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- کارگر و کارفرما باید هماهنگ باشند.
- Labor and management should work in harmony.
- کارفرما با کارگرانش غذا خورد.
- The master ate his meal with his laborers.
- کارفرما باید توانایی کارکنان را ارزیابی کند.
- An employer should appraise the ability of his employees.
مترادف و متضاد کارفرما
- آقا، ارباب، استاد، صاحب‌کار، مخدوم ≠ کارگر
ارجاع به لغت کارفرما
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «کارفرما» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کارفرما
لغات نزدیک کارفرما
- - کارشناسی انتخابات
- - کارغیررسمی
- - کارفرما
- - کارفرمایی
- - کارکرد