امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

کشک به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

ماده‌ای خوراکی از انواع لبنیات که از دوغ تهیه می‌شود

فونتیک فارسی

kashk
اسم
dried whey, curds

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- کشک ساییدن

- to grind dried whey

- آش کشک خالته، بخوری پاته نخوری پاته

- if you don't like it you can lump it
(مجازی) چیز الکی و پوچ

فونتیک فارسی

kashk
اسم
nonsense, fiddle-faddle, balderdash, rigmarole, gobbledegook, bunkum

- این ایده از نظر اقتصادی کشک است

- The idea is an economic nonsense

- کشک محض

- pure nonsense
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت کشک

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کشک» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کشک

لغات نزدیک کشک

پیشنهاد بهبود معانی