امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Aberrant

əˈber.ənt/ /ˈæb.ə.rənt əˈber.ənt/ /ˈæb.ə.rənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    aberrants
  • صفت تفضیلی:

    more aberrant
  • صفت عالی:

    most aberrant

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective formal
گمراه، منحرف، بیراه، نابه‌جا، کج‌راه، نامعمول، ناهنجار، غیرعادی، نابه‌هنجار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- aberrant behavior
- رفتار ناهنجار
- This tree is aberrant because it has two trunks.
- این درخت غیرعادی است به‌دلیل اینکه دو کنده دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد aberrant

  1. adjective not normal; varying from the usual
    Synonyms: abnormal, atypical, bizarre, deviant, different, flaky, mental, nonstandard, odd, off-base, off-color, out of line, peculiar, psycho, strange, unusual, weird
    Antonyms: normal, same, true

ارجاع به لغت aberrant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aberrant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/aberrant

لغات نزدیک aberrant

پیشنهاد بهبود معانی