امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Abiding

əˈbaɪdɪŋ əˈbaɪdɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    abided
  • شکل سوم:

    abided
  • سوم‌شخص مفرد:

    abides
  • صفت تفضیلی:

    more abiding
  • صفت عالی:

    most abiding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective formal
پایدار، دیرپا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The abiding love between the couple was evident in their every action.
- عشق پایدار بین زن و شوهر در تمام اعمالشان مشهود بود.
- Despite the hardships, his abiding faith helped him through the difficult times.
- علی‌رغم سختی‌ها، اعتقاد پایدارش به او کمک کرد تا روزهای سخت را پشت سر بگذارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد abiding

  1. adjective continuing or existing for an indefinite time
    Synonyms: constant, continuing, enduring, eternal, everlasting, fast, indissoluble, lasting, permanent, perpetual, persistent, persisting, steadfast, steady
    Antonyms: ephemeral, fleeting, transient

ارجاع به لغت abiding

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abiding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/abiding

لغات نزدیک abiding

پیشنهاد بهبود معانی