امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Aboriginal

ˌæbəˈrɪdʒɪnl ˌæbəˈrɪdʒɪnl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    aboriginals

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective
بومی، اصلی، سکنه اولیه، اهل یک آب و خاک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- aboriginal inhabitants of Iran
- ساکنان اولیه‌ی ایران
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد aboriginal

  1. adjective belonging to one, existing in a place since prehistory
    Synonyms: ancient, earliest, endemic, first, indigenous, native, original, primary, primeval, primitive, primordial
    Antonyms: foreign

ارجاع به لغت aboriginal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aboriginal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/aboriginal

لغات نزدیک aboriginal

پیشنهاد بهبود معانی