امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Abreast

əˈbrest əˈbrest
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb
برابر، پهلو‌به‌پهلو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The seats are three abreast on either side of the plane.
- صندلی‌ها در ردیف‌های سه‌ تایی در دو طرف هواپیما قرار دارند.
- We must keep wages abreast of living costs.
- باید دستمزدها را با هزینه‌ی زندگی برابر کنیم.
- A reporter must keep abreast of the latest news.
- خبرنگار باید از آخرین خبر آگاهی داشته باشد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد abreast

  1. adverb next to, alongside
    Synonyms: beside, equal, in alignment, in line, level, opposite, shoulder to shoulder, side by side
  2. adverb up-to-date
    Synonyms: acquainted, au courant, au fait, contemporary, familiar, informed, in touch, knowledgeable, up, versed
    Antonyms: lost, out of touch, unaware

ارجاع به لغت abreast

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abreast» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/abreast

لغات نزدیک abreast

پیشنهاد بهبود معانی