امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Absurdity

əbˈsɜːrdəti əbˈsɜːdəti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    absurdities

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
پوچی، بیهودگی، بی‌معنایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The absurdity of her decision left me speechless.
- از پوچی تصمیم او زبانم بند آمد.
- The absurdity of his actions only served to further alienate him from his friends.
- بیهودگی اعمالش تنها موجب می‌شد که بیش‌ازپیش از دوستانش فاصله بگیرد.
noun countable
هر چیز پوچ یا مزخرف یا چرند یا نامعقول
- It is an absurdity to think that she could accomplish such a difficult task in such a short amount of time.
- مزخرف است که فکر کنیم او می‌تواند چنین کار دشواری را در مدت زمان کوتاهی انجام دهد.
- It's an absurdity to think that all people can be happy all the time.
- نامعقول است که فکر کنیم همه‌ی مردم می‌توانند همیشه شاد باشند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد absurdity

  1. noun ridiculous situation or behavior
    Synonyms: applesauce, BS, bull, crap, craziness, farce, flapdoodle, folly, foolishness, hot air, idiocy, illogicality, illogicalness, improbability, inanity, incongruity, insanity, irrationality, jazz, jive, ludicrousness, ridiculousness, senselessness, silliness, stupidity, unreasonableness
    Antonyms: logic, reason, reasonableness, sense

ارجاع به لغت absurdity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «absurdity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/absurdity

لغات نزدیک absurdity

پیشنهاد بهبود معانی