امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Abundant

əˈbʌndənt əˈbʌndənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more abundant
  • صفت عالی:

    most abundant

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بسیار، فراوان، وافر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Fish are abundant in the Caspian.
- در دریای خزر ماهی فراوان است.
- the promise of a more abundant life
- نوید یک زندگی مرفه‌تر
- a fair and abundant land
- یک سرزمین زیبا و غنی
- abundantly clear
- پرواضح، کاملاً آشکار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد abundant

  1. adjective plentiful, large in number
    Synonyms: abounding, ample, bounteous, bountiful, copious, crawling with, cup runs over with, eco-rich, exuberant, filled, full, generous, heavy, lavish, liberal, lousy with, luxuriant, mucho, no end of, overflowing, plate is full of, plenteous, plenty, profuse, rich, rolling in, stinking with, sufficient, teeming
    Antonyms: lacking, rare, scarce, sparse

ارجاع به لغت abundant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abundant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/abundant

لغات نزدیک abundant

پیشنهاد بهبود معانی