امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Accent

ˈæksent ˈæksent ˈæksnt ˈæksnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    accented
  • شکل سوم:

    accented
  • سوم‌شخص مفرد:

    accents
  • وجه وصفی حال:

    accenting
  • شکل جمع:

    accents

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb countable B1
تکیه صدا، علامت تکیه صدا (بدین شکل')، لهجه، تلفظ، تأکید، تشدید، (در شعر) مد (‌madd )، صدا یا آهنگ آکسان (فرانسه)، (. vt ): با تکیه تلفظ کردن، تکیه دادن، تأکید کردن، اهمیت دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Irish accent
- لهجه‌ی ایرلندی
- the classical accent of a pillar
- مشخصات کلاسیک یک ستون ساختمان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد accent

  1. noun importance, emphasis
    Synonyms: significance, stress, weight
    Antonyms: unimportance
  2. noun stress or pitch in pronunciation
    Synonyms: accentuation, articulation, beat, cadence, emphasis, enunciation, force, inflection, intonation, meter, modulation, pronunciation, rhythm, stroke, timbre, tonality, tone
  3. verb place emphasis, importance
    Synonyms: accentuate, draw attention to, emphasize, highlight, intensify, stress, underline, underscore
    Antonyms: disacknowledge, minimize

ارجاع به لغت accent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «accent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/accent

لغات نزدیک accent

پیشنهاد بهبود معانی