امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Accredit

əˌkredət əˈkredɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    accredited
  • شکل سوم:

    accredited
  • سوم‌شخص مفرد:

    accredits
  • وجه وصفی حال:

    accrediting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
اعتبارنامه دادن، استوارنامه دادن(به)، معتبر ساختن،اختیار دادن، اطمینان کردن(به)، مورد اطمینان بودن یا شدن، به رسمیت شناختن(مؤسسات فرهنگی)، معتبر شناختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- They accredited prophets with healing power.
- نیروی شفابخشی را به پیغمبران نسبت می‌دادند.
- all the privileges accredited to a leader
- کلیه‌ی امتیازات منسوب به یک رهبر
- All the actions accredited to him.
- همه اعمالی که به او نسبت می‌دادند.
- an accredited representative
- نماینده‌ی مجاز
- an accredited diplomat
- دیپلمات دارای استوارنامه
- an accredited college
- کالج معتبر، دانشگاه دارای امتیازنامه رسمی
- Our college's accreditation was issued in 1993.
- امتیاز تأسیس مدرسه عالی ما در سال 1993 صادر شد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد accredit

  1. verb attribute responsibility or achievement
    Synonyms: ascribe, assign, charge, credit, refer
  2. verb give authorization or control
    Synonyms: appoint, approve, authorize, certify, commission, empower, enable, endorse, entrust, guarantee, license, okay, recognize, sanction, vouch for
    Antonyms: deny, disapprove, reject

ارجاع به لغت accredit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «accredit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/accredit

لغات نزدیک accredit

پیشنهاد بهبود معانی