معنی addictive به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

əˈdɪktɪv əˈdɪktɪv

آخرین به‌روزرسانی: ۸ مرداد ۱۴۰۳

صفت تفضیلی:
more addictive
صفت عالی:
most addictive

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

معتادکننده، اعتیادآور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- Some sleeping pills are addictive.

- برخی قرص‌های خواب اعتیادآورند.

- Nicotine is incredibly addictive.

- نیکوتین بسیار اعتیادآور است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد addictive

adjective habit-forming

Synonyms: enslaving, hooking, obsessive

ارجاع به لغت addictive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «addictive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/addictive

لغات نزدیک addictive

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی