امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Adjustment Disorder

    əˈdʒʌstmənt dɪˌsɔːrdər əˈdʒʌstmənt dɪˌsɔːdə
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable uncountable
    روان‌شناسی سلامت روان اختلال سازگاری

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - The symptoms of adjustment disorder, such as anxiety and depression, can be effectively treated with therapy and support.
    - علائم اختلال سازگاری مانند اضطراب و افسردگی، با درمان و حمایت قابل درمان است.
    - Tim's adjustment disorder was triggered by the sudden move to a new city and the stress of starting a new school.
    - اختلال سازگاری تیم با نقل مکان ناگهانی به شهر جدید و استرس ناشی از شروع مدرسه‌ی جدید آغاز شد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت adjustment disorder

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «adjustment disorder» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/adjustment-disorder

    لغات نزدیک adjustment disorder

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار