امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Adolescent

ˌædəˈlesnt ˌædəˈlesnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    adolescents
  • صفت تفضیلی:

    more adolescent
  • صفت عالی:

    most adolescent

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective countable C2
نوجوان، بالغ، جوان، رشید

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- His remarks struck me as being adolescent and ill-judged.
- گفته‌هایش به نظرم خام و نابخردانه بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد adolescent

  1. adjective preadult or immature
    Synonyms: boyish, girlish, growing, juvenile, pubescent, puerile, teen, teenage, young, youthful
    Antonyms: adult, infant
  2. noun person in puberty, preadulthood
    Synonyms: juvenile, minor, stripling, sweet sixteen, teen, teenager, teenybopper, youngster, youth
    Antonyms: adult, infant

ارجاع به لغت adolescent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «adolescent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/adolescent

لغات نزدیک adolescent

پیشنهاد بهبود معانی