معنی adsorbent به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ædˈsɔːbənt ædˈsɔːbənt

آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

صفت تفضیلی:
more adsorbent
صفت عالی:
most adsorbent

معنی

noun adjective

گیرا، جاذب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد adsorbent

noun A material having capacity or tendency to adsorb another substance

Synonyms: adsorbent material, sorbent
adjective Having capacity or tendency to adsorb or cause to accumulate on a surface

Synonyms: adsorptive, chemisorptive, surface-assimilative, endosmotic, resorbent

Antonyms: nonadsorbent

ارجاع به لغت adsorbent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «adsorbent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/adsorbent

لغات نزدیک adsorbent

- adsorb
- adsorbate
- adsorbent
- adsorption
- adsuki bean

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel