امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Afraid

əˈfreɪd əˈfreɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more afraid
  • صفت عالی:

    most afraid

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2
هراسان، ترسان، ترسنده، ترسیده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- to be afraid of
- ترسیدن از
- Suddenly, she looked afraid.
- ناگهان به نظر وحشت‌زده آمد.
- She is afraid of mice.
- او از موش می‌ترسد.
- The lad was afraid his father would find out.
- پسر بچه می‌ترسید که پدرش بفهمد.
- He is afraid to swim.
- از شنا کردن می‌ترسد.
- Don't be afraid!
- نترس!
نمونه‌جمله‌های بیشتر
adjective
(این واژه برای بیان تأسف یا معذوریت یا نفی به کار می رود)، از روی بی‌میلی (غالباً با of می‌آید)، متأسف
- I am afraid, I can't go.
- متأسفانه نمی‌توانم بروم.
- I am afraid, I talked too much.
- مثل این که خیلی حرف زدم، ببخشید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد afraid

  1. adjective fearful
    Synonyms: abashed, aghast, alarmed, anxious, apprehensive, aroused, blanched, cowardly, cowed, daunted, discouraged, disheartened, dismayed, distressed, disturbed, faint-hearted, frightened, frozen, have cold feet, horrified, in awe, intimidated, nervous, panic-stricken, perplexed, perturbed, petrified, rattled, run scared, scared, scared stiff, scared to death, shocked, spooked, startled, stunned, suspicious, terrified, terror-stricken, timid, timorous, trembling, upset, worried
    Antonyms: bold, brave, composed, confident, cool, courageous, fearless, heroic, intrepid, unafraid, undaunted, valiant
  2. adjective reluctant, regretful
    Synonyms: averse, backward, disinclined, hesitant, indisposed, loath, reluctant, sorry, uneager, unhappy, unwilling
    Antonyms: confident, eager, happy, undismayed, venturesome

ارجاع به لغت afraid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «afraid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/afraid

لغات نزدیک afraid

پیشنهاد بهبود معانی