امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Afterward

ˈæftərwərd ˈɑːftəwəd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb A2
پس از آن، بعد از آن، سپس، بعداً

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He died soon afterwards.
- کمی پس از آن فوت کرد، اندکی بعد مرد.
- Afterwards we slept.
- سپس خوابیدیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد afterward

  1. adverb following
    Synonyms: after, afterwards, another time, behind, ensuingly, eventually, intra, late, later, latterly, next, soon, subsequently, then, thereafter, thereon, ultimately
    Antonyms: beforehand, previously
  2. adverb following a time, event
    Synonyms: after, another time, at a later time, a while later, behind, by and by, ensuingly, eventually, in a while, intra, late, later, latterly, next, on the next day, soon, subsequently, then, thereafter, thereon, ultimately
    Antonyms: beforehand

ارجاع به لغت afterward

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «afterward» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/afterward

لغات نزدیک afterward

پیشنهاد بهبود معانی