معنی agree with به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb

(با کسی یا چیزی) موافق بودن، هم‌نظر بودن، هم‌رأی‌ بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- I don't agree with corporal punishment in schools.

- با تنبیه بدنی در مدارس موافق نیستم.

- I don't agree with hunting.

- با شکار موافق نیستم.

phrasal verb

سازگار بودن

- How well must climate models agree with observations?

- مدل‌های اقلیمی چقدر باید با مشاهدات سازگار باشند؟

- Perinatal factors reported by mothers: do they agree with medical records?

- عوامل پیرازایشی گزارش‌شده توسط مادران: آیا این عوامل با سوابق پزشکی سازگار هستند؟

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد agree with

verb concur

Synonyms: coincide, accord, harmonize, agree
verb suit

Synonyms: be suitable, be favorable, be agreeable, be good for, satisfy, be acceptable, please, befit, sit well with

Collocations

agree with someone

با کسی موافقت کردن، با کسی هم‌عقیده بودن

ارجاع به لغت agree with

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «agree with» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/agree-with

لغات نزدیک agree with

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند