ترجمه و بهبود متون فارسی و انگلیسی با استفاده از هوش مصنوعی (AI)

Aground

əˈɡraʊnd əˈɡraʊnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    به زمین، به گل نشسته، در زمین
    • - The ship ran aground.
    • - کشتی به گل نشست.
    • - planes aground and aloft
    • - هواپیماهای نشسته و در پرواز
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد aground

  1. adverb on the bottom of
    Synonyms: ashore, beached, disabled, foundered, grounded, high and dry, marooned, reefed, shipwrecked, stranded, stuck, swamped, wrecked
    Antonyms: afloat

ارجاع به لغت aground

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aground» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ تیر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/aground

لغات نزدیک aground

پیشنهاد بهبود معانی