امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Alchemy

    ˈælkəmi ˈælkəmi
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله

    noun
    علم کیمیا، کیمیاگری، ترکیب فلزی با فلز پست‌تر

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    - his alchemy in changing the story into a play
    - معجزه‌ی او در تبدیل داستان به نمایشنامه
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد alchemy

    1. noun medieval science
      Synonyms: black arts, black magic, hermetics, magic, pseudo science, sorcery, thaumaturgy, witchcraft, wizardry

    ارجاع به لغت alchemy

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «alchemy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/alchemy

    لغات نزدیک alchemy

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی