امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Alcohol

    ˈælkəhɑːl ˈælkəhɒl
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      alcohols

    معنی و نمونه‌جمله

    noun A2
    الکل، هرنوع مشروبات الکلی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - Alcohol ruined his life.
    - الکل زندگیش را تباه کرد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد alcohol

    1. noun intoxicating, flammable liquid
      Synonyms: alky, booze, canned heat, cocktail, drink, ethanol, firewater, hard stuff, hootch, intoxicant, liquor, methanol, moonshine, palliative, red-eye, rotgut, sauce, smoke, spirits, tipple, toddy

    ارجاع به لغت alcohol

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «alcohol» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/alcohol

    لغات نزدیک alcohol

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند